یادمه یک سال ودوماهت بود با بابایی نشستیم کلمه هایی که میگفتی رو شمردیم ده دوازده تا بیشتر نمیشد ولی الان کلی شیرین زبون شدی وحرفا میزنی، میگم خوشکل مامان کیه؟ تو هم میگی من من میگم عسل مامان کیه میگی من من بعضی وقتها هم میگی حنانی
خیلی وقته که برات پست نذاشتم، آخر خیلی اتفاق ها تو این مدت افتاد چند بار هم مریض شدی هر وقت هم که مریض میشی دیگه من حسابی بهم میریزم. ولی حالا کلی شیطون شدی ببین چه کارایی میکنی ...
امروز قشنگترین روز ساله " عزیزم ،گل یک دونه زندگیم تولدت مبارک" دخترم ،امروز یک ساله میشی .اگه اینقدر زود برات پست گذاشتم معلوم نیس دیگه کی بتونم مطلب بذارم انگار همین دیروز بود که چشماتو باز کرده بودی ومن با چه ذوقی این عکس روز ازت گرفتم ...
دخترم 3روز دیگه مونده تا یک سالگیت. حدود یک ماهه که راه میری خیلی زود راه افتادی ، ی دو سه کلمه حرف می زنی مامانی میگی،ی چیزی که می خوری تموم میشه میگی"اپو شد" ی چیزی ک می بینی میگی "این چی چیه" کلی شیطونی میکنی، اینم ی نمونه اش میری سراغ قفسه بابا وهر چی که داخلش هست بیرون می ریزی ...